ارسال پاسخ

۱ آبان ۱۴۰۳
لینک صفحه: http://pvcas.ir/n7406

pvc-asso.ir

چگونه هوش تصمیم‌گیری استراتژی کسب و کار را متحول می‌کند؟

با توجه به روند رو به رشد استفاده از هوش تصمیم‌گیری (Decision Intelligence)، این مفهوم از اصطلاحات مبهم در رشته بازاریابی به یک استراتژی مهم در کسب و کار تبدیل شده است. هوش تصمیم‌گیری یا هوشمندی در تصمیم (DI) مقوله‌‌ای در حال ظهور و بلوغ است که از هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی استفاده می‌کند و به سازمان‌ها برای تصمیم‌گیری بهتر، سریع‌‌تر و مبتنی بر بینش کمک می‌کند.

 بر اساس به‌کارگیری این مفهوم، شرکت‌ها می‌توانند با فرآیند تصمیم‌گیری مانند سایر فرآیندهای کسب و کاری مدرن رفتار کنند. بنابراین، پیاده‌سازی سیستم‌های اطلاعاتی با هدف مدل‌‌سازی، ردیابی، یادگیری و بهبودبخشی تصمیمات مدیریتی خاص دنبال خواهد شد. این رویکرد نشأت گرفته از تصمیم (decision-back approach)، با تصمیمات حیاتی که عملکرد شرکت را هدایت می‌کند، شروع می‌شود و سپس برای دستیابی و اتخاذ تصمیم‌‌های منسجم و با کیفیت، به افراد، فرآیندها و بینش‌‌های موردنیاز در سازمان رجوع می‌کند.

تا همین اواخر، رهبران سازمانی و تصمیم‌گیرندگان کسب و کار، سرمایه‌گذاری در داده‌‌ها و تجزیه و تحلیل آن را نسبت به بهبود مستقیم خود فرآیند تصمیم‌گیری اولویت می‌‌دادند. نظریه این بود که اگر شرکت‌ها در خود داده‌‌ها و تجزیه و تحلیل داده‌‌ها بهتر و بیشتر سرمایه‌گذاری کنند، رهبران و مدیران کسب و کار قادر خواهند بود که به طور طبیعی، تصمیم‌‌های مبتنی بر داده را اتخاذ کنند. به این ترتیب، برای چند دهه، وعده دستیابی به تصمیمات بهتر، به عنوان یک موضوع پس‌‌زمینه‌‌ای (و نه خود موضوع اصلی) برای به‌کارگیری راهکار‌‌های فناورانه (به‌‌ویژه راه‌‌حل‌‌های داده محور مانند داشبوردهای هوش تجاری، تجزیه و تحلیل و هوش مصنوعی) مدنظر قرار می‌‌گرفت.

با این حال، زمان و تجربه این واقعیت را آشکار کرد که ۶۰‌درصد از این سرمایه‌گذاری‌‌های صرفا داده‌‌ای، هدر می‌‌روند. تصمیم‌گیرندگان کسب و کار عملا فقط از ۲۲‌درصد بینش‌‌های داده‌‌محوری که دریافت می‌کنند، استفاده می‌کنند.

در واقعیت آنچه مشاهده می‌شود این است که این چرخه غلوآمیز، صرفا تبلیغاتی برای تمرکز بر داده‌‌ها در مرحله کارآیی است و با اثربخشی مطلوب فاصله دارد و سوالات سنگینی نسبت به چگونگی تصمیم‌گیری‌‌های مدیریتی نظیر بهینه‌‌سازی بودجه‌‌ها و ابتکارات ایجاد می‌کند. در نتیجه، وعده‌‌های رویایی و پرطمطراق به‌کارگیری هوش مصنوعی نظیر اینکه «به زودی حتی برای تصمیم‌گیری، نیازی به انسان (هوش انسانی) نخواهید داشت» در معرض سقوط قرار گرفت.

اکثر مدیران اجرایی نگرانند که شاید هرگز شاهد بازدهی سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌‌های داده‌‌ای نباشند. از جمله آثار به‌کارگیری پارادایم هوش تصمیم‌گیری در کسب و کارها این است که از تصمیماتی در بازاریابی که مهم ولی نامعلوم هستند و به نوعی انتزاعی و غیرواقعی تلقی می‌‌شوند، فاصله می‌گیرد. در نتیجه این پارادایم، هوش تصمیم‌گیری از اینکه صرفا یک تغییر نام تجاری هوشمندانه برای مفهوم ‌‌‎«هوشمندی کسب و کار» و راه‌حل‌‌های مبتنی بر هوش مصنوعی تلقی شود، متمایز می‌شود و به یک استراتژی تحول‌‌آفرین جدید در سازمان ارتقا می‌‌یابد. به‌کارگیری هوش تصمیم‌گیری در سازمان‌ها این امکان را فراهم می‌آورد تا تصمیمات مبتنی بر داده‌‌ به صورت آگاهانه و مطمئن اتخاذ شوند و در مرحله بعد، تصمیمات خودشان به عنوان پایه داده‌‌ای برای تجزیه و تحلیل بینش‌‌ها در نظر گرفته شوند. به عنوان یک نمونه از تجربه زیسته، عواقب بیماری کووید-۱۹ نقطه عطف مهمی در هدایت به‌کارگیری هوش تصمیم‌گیری فراهم آورد. اگرچه پذیرش تغییرات رفتاری مرتبط با تصمیم‌گیری همیشه چالش‌‌برانگیز است، این بیماری همه‌گیر، توانست تغییرات رفتارهایی که انتظار می‌‌رفت چند دهه به طول بینجامد را در چند ماه شتاب بخشد و فرآیندهای تصمیم‌گیری را متحول کند. یکی از این تحولات، تغییر گسترده به سمت دورکاری بود که بسیاری از الگوهای فکری در مورد نحوه انجام همکاری و تصمیم‌گیری‌‌های متعاقب در سازمان‌ها را تغییر داد. مدیران تقریبا یک‌‌شبه یاد گرفتند که چگونه کار کنند و تصمیم بگیرند بدون اینکه لازم باشد کارکنان خود را به یک اتاق فیزیکی در دفتر کار خود دعوت کنند.

پلتفرم‌‌های هوش تصمیم‌گیری، اطلاعات را از منابع داده‌‌ای مختلف ادغام و تجمیع می‌کنند و در نتیجه برای پشتیبانی از تصمیم‌گیری آگاهانه‌‌تر، بینش‌‌های عملی را ارائه می‌کنند. این به نوبه خود، همسویی و همکاری در بخش‌‌های مختلف سازمان را ارتقا می‌دهد و تضمین می‌کند که تیم‌‌های مختلف سازمان از جمله بازاریابی و فروش، فناوری اطلاعات و علوم داده در یک جبهه قرار گیرند. این همسویی، تعاملات متقابل عملکردی بین کارکنان و واحدهای سازمانی را افزایش می‌دهد و منجر به تصمیمات عملیاتی منسجم‌‌تر و نتایج کسب و کار بهتر می‌شود. بنابراین، پلتفرم‌‌های مبتنی بر هوش تصمیم‌گیری مزایای قابل‌توجهی را ارائه می‌دهند که فراتر از تصمیم‌گیری آگاهانه در شرایط فعلی است. با ایجاد سوابق دقیق از تصمیم‌گیری که تصمیمات را به داده تبدیل می‌کند، این پلتفرم‌‌ها می‌توانند از هوش مصنوعی برای ارائه پیشنهادهایی برای بهینه‌‌سازی تصمیمات آتی استفاده کنند. به‌‌علاوه، این پلتفرم‌‌ها نتایج را پیش‌بینی کرده و انتخاب‌‌های استراتژیک بهتری ارائه می‌دهند. این تحلیل‌‌های مبتنی بر پیش‌بینی به کسب و کارها اجازه می‌دهند نتایج آینده را قبل از وقوع تحلیل کنند و از این طریق جلوتر از روندهای بازار قرار بگیرند و فعالانه به تغییرات پاسخ دهند.

 

نتیجه‌‌گیری

ظهور هوش تصمیم‌گیری، نشان‌‌دهنده یک دوره جدید در استراتژی‌‌های کسب و کار است. شرکت‌ها ارزش تعاملات مبتنی بر تصمیم‌گیری را به‌‌عنوان یک فرآیند کسب و کار حیاتی به‌طور فزاینده‌‌ای درک کرده‌‌اند و در نتیجه، تغییری اساسی در نحوه رویکرد سازمان‌ها به حل مساله و برنامه‌‌ریزی استراتژیک رخ داده است. پلتفرم‌‌های مبتنی بر هوش تصمیم‌گیری، بینش‌‌هایی را بر اساس تصمیم‌‌های اتخاذ شده در گذشته و با هدف بهینه‌‌سازی و تسریع تصمیم‌گیری‌‌های آتی فراهم می‌‌آورند. بنابراین، هوش تصمیم‌گیری نوید ایجاد انقلابی در شیوه عملکرد سازمان‌ها، پرورش فرهنگ تصمیم‌گیری آگاهانه و بهبود مستمر را می‌دهد. همان‌طور که این زمینه به تکامل خود ادامه می‌دهد، بدون شک نقش مهمی در شکل دادن به استراتژی‌‌های آتی کسب و کار، هدایت نوآوری و ایجاد فرصت‌‌های جدید برای رشد و موفقیت کسب و کارها خواهد داشت.

 

نویسنده: رهی زندی‏‌فر

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد