pvc-asso.ir
آیا آینده خلیج فارس چینی است؟
به گزارش روابط عمومی انجمن به نقل از اقتصاد آنلاین ،این رسانه غربی نوشته است: چین، این ابرقدرت نوظهور جهان، به شریک تجاری شماره یک این کشورها تبدیل شده است که درنتیجه آن، نفوذ سیاسی پکن در خاورمیانه عمیقتر خواهد شد. در یک دهه گذشته، چین به طور متوسط نیمی از نفت خود را از منطقه وارد کرده است. این کشور سال ۲۰۲۰، بالغ بر ۸۲ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار نفت از کشورهای حاشیه خلیج فارس وارد کرد. بر خلاف دموکراسیهای غربی، چین عجلهای برای کنار گذاشتن سوختهای فسیلی ندارد. همچنانکه تقاضا برای نفت خلیجفارس در غرب کمرنگ میشود، واردات چین نقش مهمتری در شریان حیات اقتصادی منطقه ایفا میکند.
بنا بر اعلام بانک جهانی، حجم مبادلات تجاری عربستان سعودی و آمریکا در سال دو هزار بالغ بر ۲۰ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار بود. ۲۰ سال بعد، یعنی در سال ۲۰۲۰، این رقم به ۲۰ میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار رسید. در مقابل حجم مبادلات تجاری بین چین و عربستان سعودی از سه میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار در سال دو هزار به ۶۷ میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار در سال ۲۰۲۰ رسید.
این تفاوت با توجه به اختلافاتی که در واردات و صادرات آمریکا، چین و عربستان سعودی وجود دارد آشکارتر میشود. صادرات آمریکا به عربستان سعودی در سال دو هزار از شش میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار به ۱۱ میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار در سال ۲۰۲۰ رسید در حالیکه واردات آن از این کشور از ۱۴ میلیارد و ۴۰۰ میلیون در سال دو هزار به ۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۰ رسید. صادرات و واردات چین از عربستان سعودی از کمتر از دو میلیارد دلار در سال دو هزار به ۲۸ میلیارد دلار در بخش صادرات و ۳۹ میلیارد دلار در بخش واردات در سال ۲۰۲۰ رسید.
آنچه مشخص است آن است که اقتصاد چین و کشورهای حوزه خلیج فارس هرچه بیشتر در حال یکپارچگی با یکدیگر هستند، حال آنکه منافع اقتصادی منطقه و آمریکا در مسیر دور شدن از یکدیگر قرار دارد.
دهها سال آمریکا از حکومتهای پادشاهی عربی در مقابل یک جریان انتقال پایدار نفت به دموکراسی غربی حمایت کرد. امروز آمریکا بزرگترین تولید کننده نفت است و کشورهای دموکراتیک غرب در نظر دارند مصرف سوخت فسیلی خود را کاهش دهند.
چین از این تحولات برای تقویت قدرت خود بهره برداری کرده است. این کشور اکنون وارد توافقنامه همکاری ۲۵ ساله با جمهوری اسلامی ایران شده است و در حال کمک به عربستان سعودی نه تنها با برنامههای اقتصادی بلندپروازانه خود بلکه در زمینه توسعه برنامه هستهای نوپای این کشور است.
مضاف بر این، کشورهای حاشیه خلیج فارس ممکن است چین را حامی بهتری بیابند. کشورهای پادشاهی مطلق، حکومتهای استبدادی، حکومتهای دینی و مستبدان روشنفکر منطقه ممکن است روحیه نزدیکتری با خود در چین و حزب کمونیست این کشور بیابند. حداقل در حال حاضر، چین از آنها به خاطر نحوه برخورد با شهروندانشان انتقاد نمیکند و آنها نیز چین را در ارتباط با چگونگی رقتار با شهروندانش از جمله اقلیت اویغور مورد نکوهش قرار نمیدهند.
نظام سیاسی چین در مقایسه با آمریکا به این کشور امکان میدهد تا سیاست خارجی منسجمتری داشته باشد: دولت جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا کمپین " فشار حداکثری " دونالد ترامپ، رئیس جمهوری پیشین این کشور را علیه تهران اگر لغو نکرده باشد متوقف کرده است، حوثیها ( انصارالله ) را از فهرست گروههای ترویستی آمریکا خارج کرد و فشار علیه ریاض را برای پایان دادن به جنگ یمن افزایش داد. در نتیجه آن متحدان آمریکا که با چنین اقداماتی مخالف هستند در حال تنوع بخشیدن به حامیان خود به ویژه با چین هستند.
چین به دنبال حصول اطمینان از روند جریان نفت از منطقه و در تلاش برای همکاری اطلاعاتی و سیاسی در خاورمیانه به منظور ایجاد پوششی برای آزار و اذیت اقلیتهای مسلمان توسط این کشور است و هدف آن جلب متحدان در رقابت برای کسب برتری جهانی است.
چنانچه واشنگتن تصمیم بگیرد نقش خود را در خاورمیانه همچنان کمرنگ کند، چین احتمالاً این شکاف را پر خواهد کرد. این منطقه منابع انرژی بینظیری دارد و قدرت فزاینده چین در آنجا به این کشور امکان میدهد تا به اهرم نفوذ سیاسی بیشتری بر دیگر رقبا دست پیدا کند.
طرفداران خروج آمریکا از منطقه خلیج فارس اغلب به ضرورت چرخش به سمت آسیا اشاره میکنند. با وجود این خروج واشنگتن از منطقه ممکن است دقیقاً بر خلاف اهداف آمریکا باشد و سرانجام، چین را جسورتر و توانمندتر سازد
نظرات